Page 10 - مجموعه نمایشنامههای رضوی3-دل لرزه
P. 10
8دللرزه
یکم
[نـور موضعـی ...ب یزمـان و ب یمـکان ...آد مها هر یک در قسـمتی
ایسـتاده و بـه محـض روشـن شـدن نور روی صورتشـان سـخن
م یگوینـد .تصویرشـان بـه صـورت همزمـان روی پـرده سـیکلو
م یافتـد].
مرسل :مـن مرسـل وکیلـ یام ...پنجـاه و هفت سـال از خدا عمـر گرفتم،
پنجـاه و هفـت بهـار و تابسـتون و پاییـز و زمسـتون دیـدم و تازه
فهمیـدم هنوز از ایـن دنیا هیچی ندیدم الا خـود دنیا که مادهس
و هـر چشـمی از مـور و ملـخ و چرنـده و پرنـده و خزنـده و آدم و
اجنـه م یبینتش ...من مرسـل وکیل یام ...حاج مرسـل وکیلی ،دو
بـار واجـب رفتـم و یـه عمره کـه یه واجـب و یه عمـرهام به باطل
بـود ،اینکـه چرا باطل بـود فکر امروزمـه ...امروز کـه فهمیدم حج
بـه چیزهـای دیگـ هس ...دهتا حجره فر شفروشـی تو مشـهد دارم
و اصلیتـم مال قوچانه ،بیسـت و پنج سـال پیـش پاپِی یه قص های
مجـاور آقا شـدم و مونـدگار ...من مرسـل وکیل یام ...حاج مرسـل