Page 7 - katibe 8
P. 7

‫حتی مادرم‬
                                                             ‫که سا ‌لهاست رفته است‪...‬‬

                                                                              ‫زیاد شدم‬
                                                                             ‫شلوغ شد‬
                                                                               ‫گم شدم‬

                                                                               ‫نشستم‬
                                                                     ‫انگشتانم را شمردم‪:‬‬

                                                                       ‫‪-‬نه‪ ،‬ده‪ ،‬یازده‪...‬‬
                                                          ‫چشمانم را‪- :‬سه‪ ،‬چهار‪ ،‬پنج‪...‬‬

                                                                ‫زبانم سکوت جوانه م ‌یزد‬
                                                                    ‫که علامت رضاست‬
                                                                                 ‫دلم را‬
                                                                           ‫نشد بشمارم‬
                                                                             ‫شاید نبود‬
                                                                      ‫شایدب ‌ینهایتبود‬
                                                                              ‫بعدها مرا‬

                                    ‫در محل اشخاص گم شده بیابید(سعدآبادی‪)19 :1392 ،‬‬
     ‫در ایـن شـعر شـاعر چنـدان بـر الما ‌نهـای شـعر رضـوی تکیـه نم ‌یکنـد‪ .‬تنهـا در انتهـای شـعر‬
     ‫از کلیـدواژ ‌ه ‌ی مکانـی «محـل اشـخاص گـم شـده» اسـتفاده م ‌یکنـد‪ .‬کلیـدواژ ‌های کـه در دیگـر‬
     ‫شـعرهای رضـوی چنـدان مـورد اسـتفاده قـرار نگرفتـه اسـت و از سـوی دیگـر تکمی ‌لکننـد ‌هی‬

                                                            ‫فضـای ایـن شـعر هـم هسـت‪.‬‬
                                                                                    ‫یا‪:‬‬

                                                                         ‫ابتدای صحن‬
                                                                           ‫مرام ‌یگردند‬
                                                                                  ‫مبادا‬

                                             ‫گناهانم را نیاورده باشم(سعدآبادی‪)56:1392،‬‬
     ‫در ایـن شـعر کوتـاه هـم ایـن اتفاق افتاده اسـت‪ .‬شـاعر بدون اشـار ‌هی مسـتقیم به کنتـرل خادمان‬
     ‫در ورودی حـرم بـا نگاهـی جدیـد بـه ایـن فرآینـد کـه هـر روز و همیشـه در حـال تکـرار اسـت‪ ،‬نـگاه‬

                                                                           ‫کرده اسـت‪.‬‬
     ‫بـه نظـر م ‌یرسـد در بحـث شـعر آزاد آیینـی بایـد ایـن نـگاه تـاز ‌هی شـاعرانه بـرای مخاطبـان تشـریح‬
     ‫شـود و دربار ‌هی زیبای ‌یشناسـی این نوع از شـعر در رسـان ‌هها بیشـتر سـخن گفته شـود و همچنین‬
     ‫جشـنوار ‌هها به این نوع از شـعر توجه ویژه نشـان دهند تا مخاطبان با آشـنایی و اقبال به شـعر آزاد‬

                                            ‫آیینی‪ ،‬در پیشـرفت و پیشـبرد آن مؤثر واقع شـوند‪.‬‬

     ‫پ ‌ینوشـت‪ :‬شـعرها از «کتـاب روز هشـتم‪ :‬گزیـده شـعر سـپید رضـوی» بـه کوشـش مجیـد سـعدآبادی‬
                                                                          ‫انتخـاب شـده اسـت‪.‬‬

‫شماره‌های اول و دوم| دی و بهمن ‪7 1400‬‬
   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12